می پرست می زده

بشنو از این می پرست می زده

داستان می خوری در میکده


دوش رفتم بر در میخانه ای


تا بگیرم ساغرو پیما نه ای


بر در میخانه دیدم ناگهان


می پرستان بر جمله و شور و فغان


بر یکی ساغر به دست نزاره گر


بر رخ ساغی که گردد جلوه گر


هر یکی میخواست می مستی کند


هرکه هستی های هستی کند


تکه ساغر امدو با صدخروش


گفت که می خارانه باده نوش


کیست غوغا بر در این می کده


نظم این میخانه را بر هم زده


می پرستان جمله اوردند به جوش


بانگ سر دادند با جوش وخروش


که تو سا غی همه دلهای ما


بادهای کن در این پیمانه ها


در میان می خاره ای بس بی شکیب


صد نهیب و اندر و صدها لحیب


گفت امشب از همه شبها جداست


همنشین می خوران امشب خداست


گفت ساغای را که ای پیر گران


کن دگر گفت و شنود خود تمام


ان خمی سر بسته عطر را باز کن


بساط شورو مستی را ساز کن


من چه گویم روی خم این مطلب



گوی یا نامش جناب زینب است





ارد هوای تو امشب سلطان قلب من!



این دل به یاد هوایت سلطان قلب من!



دورت بگردم ای چمن سبز سر خوشی



گلزار جاودان دلم سلطان قلب من!



با من چه کرده ای که به هر لحظه می تپد



قلبم به عشق یک نظرت سلطان قلب من!



ای عین و شین و قاف ازل تا ابد تو را



نامیده اند و خوانده همان" سلطان قلب من"



می پرورانم این هوس عاشقانه را



در سر که جان دهمت جان سلطان قلب من!



"بالا بلند عشوه گر نقش باز من"



دیباچه ی زمین و زمان سلطان قلب من!



روشن نموده خانه ی تاریک سینه ام



ماه منور رویت سلطان قلب من!



معشوق من می من ساغرم بهار دلم



جانان جاودان جهان سلطان قلب من!



اورده ام به هدیه دلی بی قرار و پاک



ایا قبول میکنی اش سلطان قلب من؟



مستند و در خروش وفغان دنیاییان هنوز



از عشق یار دلکش و سلطان قلب من



عشق از برای ماندن و فر و شکوه خود



دستی زده به دامن سلطان قلب من



سلطان لاله های سحر سلطان رازقی



سلطان عشق عالم و سلطان قلب من



تا اخر الزمان زمین گریم از غمت



نیلوفر شهید دلم سلطان قلب من!



امشب دوباره جوی دلم رنگ خون گرفت



با یاد سرخی رویت سلطان قلب من!



امد سراغ من امشب یاد روی تو



تا شعر عاشقانه بگویم سلطان قلب من!



است گوی یا نامش جناب زینب است

سید جواد

سا قی به من می میدهی
ساقی بگو کی می دهی
شادی روح سید صلوات

مرحوم علامه بهلول گنابادی(ره) بیوگرافی مشاهیر

از زبان علامه

سال یکهزار و سیصد و سى

دو کمتر سال, مهتابى نه شمسى

به روز هشت ماه جیم(1) ثانى

مرا شد جا در این دنیاى فانى

به سال هشتمین از فضل یزدان

به مکتب حفظ کردم کل قرآن

از آن ساعت الى ده سال تکمیل

مرا بوده است, شغل و کار, تحصیل

وز آن پس مدت ده سال دیگر

بدم از واعظان و اهل منبر

پس از آن از قضاى چرخ مائل

شدم با فتنه سختى مقابل

به مشهد گشت بر پا آتش جنگ

زمین ها گشت از خون, ارغوان رنگ

از اشعار علامه بهلول


علامه حاج شیخ محمد تقی بهلول گنابادی در سال 1279 شمسی در روستای بیلند -شهرستان گناباد پا به عرصه حیات گذاشت. در کودکی به مکتب رفت و به فراگیری قرآن کریم مشغول شد و هشت ساله بود که حافظ کل قرآن شد. وی خواندن و نوشتن را در مکتب نزد پدر آموخت و سپس به تحصیل در رشته علوم قدیمه پرداخت و دوره سطح را به پایان برد و اکثر تحصیلاتش از قبیل شرح لمعه- مطول- معالم- سیوطی، حاشیه و... را نزد پدر فراگرفت و از 7 تا 14سالگی به کار وعظ و روضه خوانی مشغول بود. شیخ بهلول در سن 27سالگی به مشهد رفت و چون در آن زمان مسئله بی حجابی مطرح بود، رهبری مردم را برای حرکت و قیام علیه دولت رضاخان برعهده گرفت. اولین مبارزه وی با رضاخان در برچیدن جشن و سروری بود که در اول محرم در باغ ملی سبزوار به منظور آمدن همسر شاه مخلوع همراه با امان الله خان پادشاه افغانستان به سبزوار برگزارشده بود و بعد از این واقعه چون تحت تعقیب قرار گرفت، پیاده عازم قم شد. از دیگر مبارزات او به قیام مسجد گوهرشاد می توان اشاره کرد که بعد از آن به افغانستان تبعید شد و مدت 30 سال را در افغانستان گذراند و در این مدت کودکان بی سرپرست زیادی را سرپرستی کرد. از ویژگی ها و خصوصیات اخلاقی این شیخ بزرگ که زبانزد نزدیکان وی بود، ذوق و ادب او بود؛ به طوریکه او بیش از 200 هزار بیت شعر سروده است و 50 هزار بیت شعر از دیگر شاعران را از حفظ داشت. وی مجتهدو مسلط به ادبیات عرب و سراینده اشعار، متون نغز و خواندنی به زبان عربی و مسلط به تاریخ انبیای اسلام و شاهدی زنده بر تاریخ یکصدساله اخیر ایران و جهان بود. همچنین وی به فقه اهل سنت مسلط بوده و سابقه تدریس در دانشگاه الازهر مصر را داشته و همچنین دارای فعالیت علمی و فرهنگی در رادیو الشرق الاوسط مصر و رادیو بغداد ، در پایان دوران تبعید می باشد.


چرا بهلول ؟

بهلول: عاقل مجنون نما و یا بهلول: عاقل با مسلکی خاص

نادره هایی در روزگار دیده می شوند که افعال و حرکاتشان شیوه خاص دارد و موجب توجه و جذب دیگران می گردند ؛ گاه با داشتن زیرکی وافر و هوشیاری کامل خود را مجنون وانمود می کنند و با این شیوه به مقاصد مهم خود زودتر از عاقلان میرسند و احیانا با تغییر مسلک زندگی و انتخاب شیوه ای غیر متعارف ؛ مایه های نهفته در جانشان را آشکار می سازند و در مردم اثری ژرف می گزارند ؛ اینان نزد مردم به عنوان بهلول شناخته می شوند. که نمونه آن فردی زیرک وبا جلال بود که در دوران هارون الرشید به نام بهلول مجنون می زیست. و اما علامه شیخ محمد تقی بهلول بیلندی : ایشان بهلول گرانقدری در میان ماست که از دیر زمان آوازه اش میان مردم پیچیده و از قسم دوم است یعنی بهلول با شیوه خاص ؛ زندگی ساده ؛ خوراک ساده ؛ پوشش ساده ؛ حرکت و جنبش فراوان ؛ پیاده روی در راههای دور با سن بسیار بالا ؛ حضور ذهن فوق العاده ؛ حفظ قرآن ؛ حفظ اشعار فراوان ؛ شوخ ؛ مزّاح ؛ جواب های کوبنده ؛ علاقه به اهل بیت ؛ تحمل مشقات طاقت فرسا در راه دین؛ شکیبایی و پذیرش سی سال زندان. برگرفته شده از (مقدمه ای از حضرت آیت الله شیخ ابوالقاسم خزعلی بر کتاب اعجوبه عصر بهلول قرن جهاردهم) علامه شیخ محمد تقی بهلول بیلندی می فرمودند: در سنین کودکی برای زن ها منبر می رفتم و بعد از منبر و درس اوقات فراقت خود را مشغول به بازی با حیوانات می شدم زن های محل نیز می گفتند: نه به این منبر و روضه و درس و نه به این بازی، او مثل بهلول امام صادق (ع) دیوانه است ، بنا بر این از آن به بعد مشهور به بهلول شدم. در زمان رضاشاه نیز که قرار بود تذکره(شناسنامه) بدهند شهرت مرا بهلول بیلندی گرفتند

نوروز

 

 


خرید لباس عید

از یکی دو ماه به نوروز مانده شیرازی ها به بازار می روند و لباس عیدشان را می خرند پارچه هایی معمولاً خریداری می شود که دارای رنگ روشن و سرخ یا زرد باشد و معتقد بودند اگر لباس را خودشان بدوزند پارچه آن را روزهای دوشنبه یا جمعه قیچی کنند و نیز معتقد بودند که روز پنج شنبه ساعت سنگین است و لباس مدتی روی دست می ماند تا دوخته شود. روز سه شنبه اگر بریده شود نصیب دزد یا مرده شور خواهد شد و روز چهار شنبه می سوزد وسایل خانه نیز باید عوض شود و یا تمیز گردد. پختن نان شیرین از جمله کارهایی است که حتماً باید قبل از عید و برای عید انجام بگیرد .

سبز کردن گندم، عدس، تره تیزک، ده پانزده روز به عید مانده در خانه های شیراز صورت می گیرد. برای این کار از ظرفی استفاده می کنند که از جنس مس یا روی باشد و بعد مقداری دانه ابتدا به سلامتی امام زمان می ریزند و به ترتیب بعد از آن نام اعضای خانواده را می آورند .

خانه تکانی یا رفت و روب

یکی دو هفته پیش از عید خانه تکاتی یا رفت و روب انجام می گیرد و مجدداً اثاثیه را جابه جا می کنند و گرد گیری می کنند و دوباره آنها را می چینند. در مراحل بعد تخم مرغ رنگ کردن است که آن ها را آب پز می کنند و رنگ های شاد بر روی آنها می زنند.

سفره و ساعت تحویل سال

برای تحویل سال همه در یکی از اطاق های خانه شان سفره می اندازند . پیش از هر چیز آیینه و قرآن در آن می گذارند و بعد هفت سین را می گذارند.

هفت سین عبارت است از سماق، سیر، سنجد، سمنو، سکه، سرکه، سبزی .

در شیراز علاوه بر هفت سین( هفت میم ) را هم درسفره می گذارند که هفت میم عبارتند از: مدنی ( لیمو شیرین )، مرغ، ماهی، میگو، مسقطی، ماست و مویز. به علاوه کنگر ماست، عسل، خرما، کره، پنیر، کاهو، تخم مرغ رنگی و .... موقع تحویل سال همه اهل خانه باید با لباس نو بر سر سفره باشند اسپند نیز دود می شود و هر کدام از این ها فلسفه ای دارد. شمع برای روشنایی خانه و زندگی، قرآن نشان توجهی است که باید در آغاز سال به خداوند داشته، به علاوه در سال نو، صاحب قرآن یار و مددکار اهل خانه خواهد بود.


پول نشان از خیر و برکت و رفاه، اسپند برای دوری از چشم زخم حسود، برنج، نشانی از خیر و برکت و فراوانی، آب, نشان صافی و پاکی و روشنایی و گشایش کار. ماهی قرمز، شگون دارد. آیینه، برای رفع کدورت و نشانی ازصفا و پاکی و یکرنگی. طلا، نشانی از امید به وضع مالی خوب در سال نو. بعد از تحویل سال نباید شمع ها را با فوت خاموش کرد بلکه بایدگذاشت تا آخر بسوزند و یا با نقل و مسقطی خاموششان کرد .

یکی دیگر از اعتقادات مردم شیراز این است که هنگام تحویل سال در حرم حضرت شاهچراغ(ع) باشند که درآنجا شمع روشن می کنند و در دست می گیرند به این معنی که همیشه زیر نور شاهچراغ باشند . و یک نفر واعظ بالای منبر می رود و دعا می خواند و مردم صلوات می فرستند و از طرف خادمین شاهچراغ روی مردم گلاب پاشیده می شود و همه به هم تبریک می گویند.

دید و بازدید

از بامداد نوروز دید و بازدیدها آغاز می شود در همه خانواده ها رسم است که به دیدار کسی که از نظر سن و شخصیت بر دیگران مزیت دارد بروند و دست او را ببوسند و تبریک بگویند و او نیز عیدی که شامل سکه یا پول است به آنها بدهد. بعضی نیز صبح عید نوروز یک بشقاب گندم برشته که شامل: کنجد، گندم، شاهدانه، نخودچی و کشمش است به اضافه یک بشقاب نان شیرین به اضافه تخم مرغ رنگی یا سکه به کوچک ترها می دهند.


سیزده بدر

روز دوازده فروردین همه وسایل تهیه می شود و هر چه از شیرینی ها و آجیل ها باقی مانده برای صبح سیزده آماده می شود که البته همراه آن سرکه و کاهو نیز هست. صبح سیزده فروردین همه دسته دسته عازم کوه و باغ های اطراف شیراز می شوند و معتقدند در روز سیزده فروردین نباید در خانه ماند زیرا این روز نحس و بدیمن می باشد. روز سیزده پیش از طلوع آفتاب و تا پاسی از شب ادامه دارد در عصر این روز ویژه سبزی گره زدن دخترهاست که در واقع برای گشایش بخت خود این کار را می کنند و ترانه هایی می خوانند چنانچه سیزده به ماه رمضان بیفتد. مراسم را بعد از تمام شدن ماه رمضان در اولین جمعه یا اولین عید انجام می دهند .

تبریک

سال نو رو به تمامی عزیزان تبریک می گویم و سال خوشی را برای شما آرزو می کنم به وبلاگ من خوش امدید من رو از نظرات خود بی نسیب نزارید . یا علی